رهگذر رفت
ترک نشسته به دل,از صدای رفتن تو
نشانده خاک به رویش عزای رفتن تو
هنوز عطر وجودت به هر نفس جاریست
عجب گرفته دلم در هوای رفتن تو
اگر چه پیش تو بودن همیشه شیرین است
پرم ز تلخی این لحظه های رفتن تو
اسیر چشم تو بودن برای من کافیست
که چشم دل بدود پا به پای رفتن تو
نشان غربت دل خورده بر سر و رویش
از آن زمان که شدم آشنای رفتن تو
طلوع کی بکند روزگار من زین پس؟
که همنشین من است های و های رفتن تو..........
رهگذر من...
برچسب : نویسنده : رضا جباری سعادتلو rahgozare-man بازدید : 1828